نوشته‌ها

نقش محتوا در برندسازی شخصی

تاثیر نقش محتوا در برندسازی شخصی

 

گزارش پادکست قسمت دوم «نقش محتوا در برندسازی شخصی»

مصاحبه با علی نعمتی شهاب را حول موضوع نقش محتوا در برندسازی شخصی و تجارب وبلاگ نویسی اش شروع کردم. علی وبلاگ نوشتن رو از سال 81 شروع کرد. از همون ابتدا نوشتن براش موضوع جذابی بوده و روزنامه نگاری رو دوست داشت. از دوران راهنمایی جملات نغز رو تو یه دفتر یادداشت میکرد و بعدا همین جملات گزاره ای که جمع کرده بود رو در وبلاگش منتشر کرد و اسم وبلاگش رو هم «گزاره ها» گذاشت به معنی جملاتی که میتونه درست یا غلط باشه. علی بعد از اتمام مقطع کارشناسی مهندسی صنایع، شغل مشاوره مدیریت رو انتخاب میکنه و مشغول به کار میشه. شغلش از نوشتن عبور میکنه و خروجی و درآمدش از گزارش نوشتن بوده. در سال 86 بسیار جدی تر میشه و به این نتیجه میرسه که وبلاگ نوشتن میتونه خیلی موثر باشه پس شروع میکنه به نوشتن در فواصل زمانی کوتاه اون هم در مورد موضوعات مورد علاقه اش که مشاوره مدیریت بود. یه تِم همیشه جالب هم تو وبلاگش داره: تحلیل رفتار حرفه ای و مدیریتی با فوتبال 253 پست در این زمینه داره تا این زمان! یه یادگیری جالب این وسط برام داشت که می تونیم تو وبلاگ نویسیمون از علایقمون الهام بگیریم و به موضوع حرفه ای مون ارتباطش بدیم. علی برای خودش یه قاعده میذاره که من باید هر روز یک پست در وبلاگم بگذارم! و 4 سال این کار رو مستمر انجام میده. این استمرار در وبلاگ نویسی را خیلی تاکید می کنه و اینکه چقدر وبلاگ نویسی و نقش محتوا در برندسازی شخصی اش موثر بوده که در ادامه توضیح میده چطوری ؟! این وبلاگ نویسی و تولید محتوا ، باعث شد که علی به آرزوی خیلی خیلی قدیمیش که روزنامه نگاری بود برسه. کم کم جنس مخاطبینی که وبلاگش رو دنبال میکردند به سمت کسانی رفت که میتونستند معرف و یا مشتری خدماتی باشند که علی میتونست بعنوان مشاور مدیریت بهشون ارائه بده . اینکه بخش عمده ای از اعتباری که اون زمان در اون بازار داشت از وبلاگش بدست اومده بود و علاوه بر اینکه مخاطبین وبلاگ هم مشتری اش شدن، باعث شد شبکه حرفه ای خیلی جذاب هم شکل بگیره. افرادی که بصورت بالقوه شاید خیلی سخت می تونست اینها را جای دیگری پیدا کنه و خود اینها در توسعه اون برند شخصی و ارتباط گرفتن با آدمهای جذاب دیگری شبیه اونها خیلی خیلی تاثیرگذار و مهم بود. این وبلاگ نویسی حتی به یادگرفتن اصول نوشتن بهش کمک کرد. از علی پرسیدم: آیا از همون ابتدا میدونستی که میخوای مشاور مدیریت بشی؟ پاسخ علی جالب بود! او خیلی اتفاقی وارد این حوزه میشه و هدفش از وبلاگ نویسی این بوده که یه تعهد بیرونی برای خودش ایجاد کنه و اینکه بخونه و یاد بگیره و ایده بگیره. اولین پروژه را سال 90 میگیره. تدوین استراتژی شرکت. مشاوره فریلنسری از اینجا شروع میشه. در ادامه از یه دغدغه خیلی مهم گفت: ابزار برندینگ را با خودِ برند اشتباه می گیرند. باید یه نقطه تمرکز وجود داشته باشه که آدم ها وقتی میخوان شما رو پیدا کنند به اونجا مراجعه کنند. این نقطه تمرکز باید دردسترس باشه و وابسته به تصمیم یه فرد بیرونی نباشه . الان اکثرا تمرکز را روی شبکه های اجتماعی گذاشتند. درسته که که این شبکه ها مخاطبان زیادی ایجاد می کنند اما در عین حال پایداری چندانی ندارند. عملا در شبکه های اجتماعی شما مثل یه فردِ شبیه دیگران دیده میشید و خیلی باید تلاش کنید که به یه فرد خاص تبدیل بشید و برند خاص خودتون را ایجاد کنید. جامعه مخاطبین شبکه های اجتماعی، مخاطبین عام هستند و کسی که بخواد فعالیت تخصصی بکنه اگه هدفش را دیده شدن بذاره توی شبکه های اجتماعی به اون چیزی که دنبالشه نمیرسه. اغلب افراد برند شخصی را با مشهور شدن اشتباه می گیرند. مساله اصلی اینه که ابتدا باید یه خانه ای شبیه وبلاگ برای خودتون درنظر بگیرید و بعد برای دیده شدن این خانه و تخصصتون میتونید از شبکه های اجتماعی استفاده کنید و مساله مهم اینه که خیلی از افراد استفاده کردن از یه ابزار را با یادگیری اصولی اون ابزار اشتباه می گیرند. برندسازی شخصی محصول یه فرایند تغییر و تحول ارگانیک هست. نمیشه براش راه مشخصی درنظر گرفت. حتی نمیشه تقلید کرد. هر کسی بر اساس توانمندی ها و علایق و نوع مخاطبش در طول زمان میتونه برند شخصی خودش را بسازه. برند شخصی یه تصویری از شماست که توی ذهن کسانی که باید، ایجاد میشه (به برند شخصی رزومه پنهان هم میگیم). وقتیکه اسم یه نفر میاد یاد چی می افتیم این دقیقا برند شخصی اون آدمه. این تصویر برای اغلب آدم ها بصورت ناخودآگاه و غیر برنامه ریزی شده ایجاد میشه. اونچه که مهمه اینه که سعی کنیم در بلند مدت اون ویژگی هایی که دوست داریم از ما بیشتر دیده بشه را در ذهن دیگران برجسته کنیم. علی نعمتی شهاب توی وبلاگش از شکست هاش زیاد نوشته، شکست های زندگی و شغلی. خودِ این شکست ها منبعی برای داستان گویی و همدلی میشه. خیلی ها به این نوع باهاش همزادپنداری می کنند! به نوعی روایتگری یکی از تکنینک های وبلاگ نویسی هست و در Tedtalk که مبنای اون روایتگری هست هرکسی بتونه همدلانه تر روایت بگه مخاطب ها حس بهتری بهش دارند. در ادامه از نقش محتوا در برندسازی شخصی بیشتر حرف زدیم. علی میگفت اشتباهی که اغلب آدم ها می کنند اینه که برند شخصی را یه نمای بیرونی متفاوت از وجود خودشون میدونند. در صورتیکه من برند شخصیم نمیتونه چیزی غیر از اون چیزی باشه که ذات وجودی من و شخصیت من هست. در همین بازار تولید محتوای امروز که بسیار هم شلوغ هست و دیده شدن بسیار سخته، علی معتقده که اگه یه آدمی خودش باشه و از اون چیزی که مورد علاقه اش هست و روایت خاص خودش را داشته باشه، دیده میشه. در مورد قدم های اجرایی برای ساخت برند شخصی از طریق محتوا صحبت کردیم. چه زمانی طول میکشه یه برند ساخته بشه و چه قدم های اجرایی لازم هست؟ علی گفت : از دو بُعد به این سوال میشه پاسخ داد یکی تجربه هایی که به علم تبدیل شده و قدم به قدم در کتاب ها توضیح داده شده و بُعد دیگه تجربه شخصی هست. اما علی دنبال یه جواب به درد بخور بود که مخاطب به کارش بیاد و از تجارب شخصیش برگرفته : قدم اول: خودشناسی خودمون و علایق و اهدافمون را بشناسیم. این خودشناسی باعث میشه در ساختن برند شخصی استمرار داشته باشیم که این موضوع بسیار مهمیه و باعث میشه مخاطبان به ما اعتماد کنند. قدم دوم: نوع کار و رسانه را برای برندسازی شخصیمون مشخص کنیم. هر نفری باید یک مدیوم را بعنوان پایه مدنظر قرار بده. مثلا تمرکز اصلی روی نوشتن هست و در کنار اون ویدئو و سخنرانی و… شکل بگیره. قدم سوم: سبک تولید محتوا. اینکه قراره محتوامون از چه جنسی باشه؟ شیوه ارتباط گرفتن با مخاطب به چه شکلی باشه؟ با چه لحنی؟ ما با سبکمون تو ذهن آدم ها جا میفتیم و ما را با اون سبکمون می شناسند و ما باید به اون پایبند باشیم. قدم چهارم: محتوا را در چه قالبی (نحوه ارائه موضوع مثلا مقاله علمی یا درد و دل طوری) میخوام ارائه بدم؟ بعنوان نمونه درسهایی از فوتبال در کسب و کار قدم پنجم: تقویم محتوا درست کنیم. ما نمیتونیم هر چیزی که به ذهنمون میرسه رو بنویسیم. در دوره زمانی معین نوشتن بسیار مهمه و در بلندمدت میشه تاثیرش را سنجید. قدم ششم: موضوع مهم بعد از ساخت محتوا برای برند شخصی، بازاریابی برای محتوایی است که تولید میشه. نکته مهم اینه که وقتی از شبکه های اجتماعی در برند شخصی صحبت می کنیم، اینها ابزار بازاریابی محتواییِ برند ما هستند. شبکه اجتماعی نه هدفه و نه در ذات برند من قرار میگیره. پس مهم هست که بدونیم چه شبکه اجتماعی، با چه مخاطبی و چطور میتونه به من برای رسیدن به هدفم که همون ساخت برند شخصی هست، کمک بکنه. موضوع این نیست که من باید در تمام شبکه های اجتماعی فعال باشم. موضوع اینه که شبکه های اجتماعی چه کمکی میتونند به برند شخصیم بکنند؟! و صحبت های پایانی : رزومه پنهان یکی از کلمات کلیدی بود که ابتدای صحبت ها بهش اشاره کرد و سعی کردم آخر بحث در موردش سوال کنم. آیا واقعا کارفرما به وبلاگ و سایت شخصی و شبکه اجتماعی من نگاه میکنه؟ علی از منظر کارمند و فریلنسر به این موضوع پاسخ داد . و در انتها در مورد روایتگری صحبت کرد : تو دنیای امروز روایت گری از گفتن خشک و خالی مطالب در بلاگم بسیار تاثیرگذارتر هست. اگه شما دانش عام ارائه کنید اعتمادی نمی کنند چون دهها هزار نفر مثل اساتید دانشگاه هستند. طعم شخصی باید به دانش عام اضافه بشه و این باعث همدلی و اعتماد میشه. و در آخرساخت برند شخصی یه موضوع بلندمدت ارگانیک هست و در طول زمان اتفاق میفته و یه برنامه ریزی گام به گام نیست.  

 

بررسی نقش محتوا در برندسازی شخصینقش محتوا در برندسازی شخصی کدامستنقش محتوا در برندسازی شخصی چیست      

 

 

 

چرایی بازاریابی محتوایی

مصاحبه در مورد بازاریابی محتوایی

 

گزارش پادکست قسمت اول « چرایی بازاریابی محتوایی »

این مطلب گزارشی هست در مورد چرایی بازاریابی محتوایی که بعد ازگوش دادن چند باره مصاحبه و حس و حالم در حین مصاحبه نصیبم شد و میخوام باهاتون در میون بگذارم. حتی اگه این گزارش را هم نخوندید چیزی را از دست ندادید و بهتره که یه دفعه برید سراغ خود پادکست. گفتگو را با شکل گیری محتوا و بازاریابی محتوایی شروع کردیم و سوالات اولیه مون برای باز شدن یخ جلسه اینطور شکل دادیم. (هر چند خیلی به شکستن یخ احتیاج نداشت چون که گویا قبلا صحبت های یاور را حس کرده بودم تو نوشته هاش در مورد کانتنت) قبل از اینکه بریم سراغ تعاریف کلیشه ای بازاریابی محتوایی، با این سوال بحث را باز کردم  : آیا اصلا دونستن تعاریف بازاریابی محتوایی مهمه ؟ چقدر لازمه و چقدر به ما کمک می کنه ؟ یاور یه پاسخی بهم داد که خب شاید سالها احتیاج داره که تعاریفی را که در حوزه های مختلف می دونستم را بازتعریف کنم : همه تعاریف بستگی به زمینه ای داره که داریم اونجا موضوع را تعریف می کنیم .  مثلا فردی که نگاه عملیاتی داره بازاریابی محتوایی  را یه جور تعریف می کنه و فردی که به نویسندگی علاقه زیادی داره طور دیگه تعریف می کنه . فردی که سطح عملکردی داره مثلا دیجیتال مارکترها چون با ابزار کار کردند یه طور می بینند و استراتژِیست ها از موضع مدیریتی به موضوع نگاه می کنند . اما در کل تعریف درست و نادرست وجود نداره . مفید بودن تعاریف و اینکه قراره کجا از اونها بهره ببریم حائز اهميت هست . بعدش رفتیم سراغ تعارض و تضاد در مورد علم و عمل ! با این رویکرد به حوزه بازاریابی محتوایی پرداختیم . گویا فاصله ی بین علم و عمل اینجا هم وجود داشت . مفهوم سوالم میشه گفت این بود که چقدر باید یاد بگیریم و بعد به سراغ عمل کردن به اون یادگیری بریم ؟ و کلا وقتی مطالعات و نمونه های موفق خارجی را می خونیم چطوری باید در ایران و کسب و کارمون پیاده سازی کنیم ؟ یاور با یه مثال  توضیح داد. کتاب Epic جو پوليتسي را مثال زد و گفت که کتاب Epic برایند تجارب نویسنده اش (جو پولیتسی)  هست و اگه ما بخوایم از اون تجارب استفاده کنیم ممکنه در contex که اون تجربه ها بدست اومده، دچار خطا بشیم . پس بالاخره چطور و چقدر باید یاد بگیریم ؟ اینجا بود که بحث نیاز مطرح شد و اینکه دنبال یه پاسخ آماده  بودن، آفت یادگیریه و اینجا به نظرم خودش یه شیوه تفکر بود برای نوع یادگیری. اینکه سوال محور باشیم و نه پاسخ محور . سوال محوری، انسان را در ذون نا امن میبره . در مورد راه حل این موضوع هم کلی صحبت شد … دیگه بعد کلی حرفهای بنیادی که خیلی هم لازم بود و تازه کم هم صحبت کردیم (به نظر خودم البته شاید برای شما زیاده روی کردیم)  رسیدیم به تعاریف بازاریابی محتوایی و استراتژی محتوایی و تفاوت این دو. اینجا را یاور با یه مدل پاسخ داد که بسیار هم مفید بود . این تعاریف را درسه لایه بررسی کرد : لایه سازمان ، لایه کسب و کار ، لایه عملکردی . در هر لایه تعاریف متفاوتی را خواهیم داشت . کلا در هر جایگاهی درسازمان هستیم تعاریف و نوع نگاهمون به تعاریف متفاوت میشه . می تونید به این مقاله یاور نگاه کنید و بیشتر راجع بهش بدونید این وسط به نقش مدیر ارشد محتوا در تعاریف استراتژی و بازاریابی محتوایی به عنوان یه راهبر پرداختيم که فکر می کنم یه فایل جداگانه و شاید چند فایل میطلبه که راجع بهش صحبت کنیم . اما خلاصه اش اینکه : این جایگاه شغلی ،  نقش همخوانی و هدایتگری بین این سه لایه فوق الذکر را داره . و البته شغل بسیار مهمیه که در 10 سال آینده طبق روند هایی که وجود داره جای خودش را باز می کنه . و البته در مورد این هم صحبت کردیم که آیا در ایران هم این روند شکل می گیره ؟ که پاسخ یاور مثبت بود و گفت که در گذشته  با تاخیر زمانی 10 ساله این حوزه های جدید در ایران میومد اما این روزها این تاخیر با کمتر از 5 سال  وارد شده و برای مثال چندین کسب و کار در ایران مدیر ارشد محتوا را در سازمان خودشون تعریف کردند . در ادامه  کمی به مهارت های مورد نیاز  مدیر ارشد محتوا پرداختیم و مهمترین شاخص هایی را که باید داشته باشه  را صحبت کردیم . این مورد هم به جلسات زیاد و متعددی احتیاج داره ( ان شا الله در آینده مفصل بهش میپردازیم ) بعد از استراحت کوتاهی از این بحث دل کندیم و یه موضوع مهمی را وسط کشیدیم .

مخاطبو بشناسیم، یه حس خوب براش طراحی کنیم و در نهایت تصمیم گیری را براش آسون کنیم.

قسمت دوم مصاحبه رسیدیم سروقت قلب بازاریابی محتوایی یعنی مخاطب. اینکه چه دغدغه ای داره و چی می خواد بشنوه و چی نمی خواد بشنوه و …خلاصه خیلی داستان دیگه .اینکه  محتوا برای خود محتوا نیست و برای رسیدن به مخاطب مطرح میشه حتی وقتی یه وبلاگ میزنی برای دل خودت مطلب می نویسی آخرش باید یه بازخوردی از مخاطب بگیری .در مورد این صحبت شد که ما اصلا مخاطب عام نداریم و هرچی هست مخاطب خاصه  (همیشه این نگرانی وجود داره که چند نفر مطالب ما را می خونند ؟!) و محتوا را برای همه کاستومایز نمی کنیم . ما قبل از تولید محتوا ، پرسونای مخاطب را ساختیم و صدای خودمون را با اون پرسونا همراستا کردیم و ارزش خاص خودمون را برايش ایجاد کردیم . ما قبل از اینکه بنویسيم به مشکلات مخاطب فکر کردیم و جایی براش مطلب نوشتیم و به این ترتیب اون ما را پیدا می کنه . و این نوشتن و تولید ارزش ادامه دارو دائمی خواهد بود . رسیدیم به نقش تربیتی استراتژیست محتوا و سوال در مورد هدف اصلی بازاریابی محتوایی یاور این طور ادامه داد : مخاطبو میسازیم و حس خوب ایجاد می کنیم و انگیزه اش را زیاد می کنیم . اصلا هدف اصلی بازاریابی محتوایی در ارتباط با مخاطب معنی پیدا می کنه . ایجاد یه حس خوب در مخاطب ،درگیرکردن اون و در نهایت تسهیل کردن انتخاب و تصمیم گیری مخاطب . چقدر نکته ظریفی را یاور گفت که تصمیم گیری برای مخاطب خیلی سخته و شاید یکی از پیچیده ترین و مهمترین کار استراتژیست محتوا همین قسمته . باید بتونیم  قبل از خرید مخاطب حس خوب را در اون ایجاد کنیم . اصلا سختی بازاریابی محتوایی در همین جاست : روند تصمیم مخاطب را قراره عوض بکنه و این خیلی فرق داره با تهاجم به مخاطبی که در فضای آفلاین میبینیم . و قرار نیست همون رفتار و برایند را درفضای آنلاین هم تکرار کنیم . نباید حس کنه داریم یه چیزی بهش تحميل می کنيم . در قسمت آخر هم سوالاتم رفت به سمت اقدامات اجرایی در مورد شروع و اقدامات اجرایی بازاریابی محتوایی که این مورد هم ناتمام موند و حس کردیم چقدر حرف نگفته وجود داره که باید بهش بپردازیم . در پایان میتونید عکس های این مصاحبه را ببینید.  

 

بازاریابی محتوایی چیستیادگیری بازاریابی محتواییمصاحبه بازاریابی محتوایی